loading...
گل یاس
نریمان پور بازدید : 2 جمعه 1393/01/22 نظرات (0)

 

  اولین شهید   محسن (ع)

 

اولین شهید از آل محمد(ص) و پیشتاز آنان بود.

 

اولین شهید راه ولایت و غدیر است.

 

اولین قربانی سقیفه است.

 

اولین شهید ی که جبهه جنگ ندیده شهید شد ، بلکه دنیا را نیز ندید.

 

 اولین شهیدی که ولادت و شهادتش با هم به وقوع پیوست.

 

اولین شهیدی که در کنار مادر به شهادت رسید.

 

 شهیدی که بدون شمشیر خصم زبون را از پا درآورد.

 

شهیدی که با بی زبانی با حجت مظلومیت دشمن را مغلوب کرد.

 

 شهیدی که در کنار مادر ، نه مادر را دید و نه مادر او را.

 

 شهید بی شمشیری که فقط با مجروح شدن مادر شهید شد.

 

 شهیدی که شهادتش قبل از ولادتش بود.

 

 جنین ششماهه ای که عرصه محشر را زیر رو می کند.

 

 شهید مظلومی که در روز جزا اولین محاکمه درباره او آغاز می شود.

 

شهید مظلومی که قبرش همانند مادرش نا معلوم است.

 

دعای مستجاب

 

سلمان فارسی می گوید : وقتی امیرالمومنین(ع) را از خانه بیرون آوردند. فاطمه (س) نیز بیرون آ»د تا نزدیک قبر پیامبر (ص) رسید و فرمود: پسر عم مرا رها کنید . قسم به خدایی که پیامبر(ص) را به حق مبعوث کرده ، اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان می کنم و پیراهن پیامبر را بر سر میگذارم و به درگاه خدا نله می کنم . بدانید که ناله صالح در پیشگاه خدا از فرزندان من گرامی تر نیست.

 

سلمان می گوید : به خدا قسم دیدم که پایه هی دیوار مسجد از جا کنده شد بطوری که اگر کسی می خواست از ژیر آن عبور کند می توانست.

 

من گفتم : یا سیدتی و مولاتی ، خداوند تبارک و تعالی پدرت را رحمت فرستاده ، پس از ناحیه تو برای امت نقمت و عذاب نباشد .

 

 حضرت از نفرین دست باز داشت و دیوارها به گونه ای بجای خود برگشت که از زیر آنها گرد و غبار بلند شد و به حلقوم ما داخل شد

 

راز دل فراق

 

بیماری مادرم فاطمه(س) به طول انجامید و روز به روز حالش سخت تر می شد . امیر المومنین(ع) را طلبید و خبر شهادتش را به او و اسماء داد و وصیتهایش را کرد. قسمتی از وصیتهای فاطمه(ع) به امیر الومنین (ع) و قسمتی به اسماء بود.

 

بعد از آنکه در خواب خبر مرگ خود را شنید بیدار شد و مشغول مقدمات رفتن به سوی پدر بزرگوارش گردید.

 

قبل از همه چیز در فکر نور دیدگانش بود . به کمک اسماء دست بر دیوار گرفت و آنجا که آب بود رفت و با دستهای لرزان به شستن لباسهای اطفال مشغول شد . بعد یک به یک کودکانش را صدا زد و سر آنان را شتشو داد و گویا با این شتشو دست بر سر و صورت آنان می کشید و با آنان وداع می کرد و اشک از چشمانش جاری می شد. بعد خودش نیز غسل کرد و لباس تازه پوشید.

 

 امیر المومنین(ع) وارد خانه شد و با دیدن این منظره سوال کرد: با این ضعف و مریضی چرا مشغول این کارها شدی؟ عرض کرد: چون امروز روز آخر عمر من است خواستم سر ولباس کودکانم را بشویم زیرا فردا بی مادر میشوند.

 

بعد مادرم زهرا(س)  که با سختی کارها را انجام داده بود میان رختخواب رفت و استراحت کرد. علی(ع) بالای سرش آمد، و دید فاطمه(ع) یک قطیفه مصری روی خودش کشیده است . او را صدا زد و جوابی نشنید . گوشه پارچه را کنار زد و فاطمه(س) را دید که ساکت است. عبا و عمامه را برداشت و سر زهرا(س) را به دامن گرفت ، و او را صدا زد ولی فاطمه(س) سخنی نگفت.

 

امیر المومنین(ع) بار دیگر او را چنین صدا زد:« یا بنت محمد»، ولی جواب نشنید ، گفت :« من حمل الزکاۀ فی طرف ردائه و بذلها علی الفقراء» ولی باز پاسخی نیامد. گفت:« یا ابنه من صلی بالملائکه فی السماء مثنی مثنی» باز جوابی نیامد. گفت:« ای دختر پیامبر ، با من صحبت کن، من علی پسر عموی تو هستم»

 

فاطمه(س) چشم خود را باز کرد، و به صورت علی(ع) نظر نمود و به گریه افتاد و علی(ع) نیز از گریه فاطمه(س) گریست و پرسیسد: این چه حالی است که در تو می بینم؟ فاطمه (س) گفت: من مرگ را که چاره و فراری از آن نیست می بینم . امیر المومنین(ع) فرمود: فاطمه جان ، از کجا می دانی ؟ فرمود: الان حبیب خود پیامبر را در قصری سفید در خواب دیدم . وقتی مرا دید گفت: دخترم به سوی من بیا که من مشتاقم. عرض کردم : به خدا من به دیدار تو مشتاق ترم فرمود: تو امشب نزد من هستی، و او در وعده ای که داده صادق و راستگو است، و به عهدی که کرده وفا دار است.

 

امیر المومنین (ع) بالای سر زهرا(س) نشست . مادرم گفت: ای پسر عمو، خبر مرگم را به من دادند و تو مرا می بینی که بعد از ساعتی به پدرم ملحق می شوم . چند چیز که در قلب من است به تو وصیت می کنم . علی(ع) فرمود : ای دختر پیامبر ، آنچه دوست داری وصیت کن. بعد هرکس در خانه بود بیرون کرد و خانه خلوت شد.

 

مادرم وصیتهایش را شروع کرد و گفت: پسر عمو جان در این مدت دروغ و خیانت از من ندیده ای و از روزی که با معاشرت دارم مخالفت تو نکردم.

 

 امیر المومنین(ع) فرمود: معاذالله، توداناتر به خدائی و تو نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر از آن هستی و خوف تو از خدا بیشتر است از اینکه من و تو را برای مخالفت با خود سرزنش کنم. فراغ تو و از دست رفتن تو بر من مشکل است ، ولی چاره نیست چون امر خداست که ناچار باید واقع شود. به خدا قسم مصیبت پیامبر(ص) را تازه کردی و فقدان تو و وفت تو بر من بزرگ است . انالله و انا الیه راجعون از مصیبتی که چه قدر ناگوار و دردناک و اندوهبار و بزرگ است.

 

فاطمه جان، این مصیبتی است که آرامش و تسلی پذیر نیست  و سوگ بزرگی است که چیزی جایگزین آن  نمی شود.

 

 سپس مدتی هر دو گریستند . امیر المومنین(ع) سر زهرا(س) را به سینه چسبانید و فرمود: آنچه می خواهی وصیت کن که مرا وفادار خواهی دید و آنچه دستور بدهی انجام می دهم و خواسته تو را به خواسته خود ترجیح می دهم .  فاطمه (س) عرض کرد: خداوند از طرف من به تو جزای خیر دهد./

 

وصایای فاطمه علیها السلام

 

سپس فاطمه (س) وصایایش را چنین آغاز کرد : پسر عمو، اولا وصیت می کنم با دختر خواهرم امامه ازدواج کنی چون او به فرزندانم  همانند من است و مردها ناچار زن لازم دارند. بعد فرمود: وصیت می کنم وقتی من از دنیا رفتم مرا غسل بده و لباسهای مرا کنار مزن چون پاکیزه و پاک هستم . هیچیک از آنان که من ظلم کردند در تشیع جنازه من حاضر نشوند چون آنان دشمن من و دشمن پیامبر هستند ، و هیچیک از آنان . پیروانشان را مگذار بر جنازه من نماز بخوانند . شب هنگام وقتی چشمها روی هم گذاشته شد و مردم به خواب رفتند مرا به خاک بسپار.

 

پسر عمو، وقتی ازدواج کردی یک شبانه روز برای همسرت بگذار و یک شبانه روز برای فرندانت . یا اباالحسن، به صورت آنان صحیه مزن چون آنان یتیم و غریب و شکسته حال هستند.آنان دیروز جدشان را از دست دادند و امروز مادرشان را از دست می دهند . وای بحال امتی که حسن و حسینم را می کشندو آنان را دشمن می دارند. سپس زهرا(س) اشعاری را خواندند که ترجمه اش چنین است :

 

ای بهترین راهنما، اگر خواستی گریه کن و اشک دیدگان بریز که روز جدائی است . ای همتای بتول ، فرزندانم را به تو سفارش می کنم که آنان همدم و مشتاقی جز تو ندارند. برمن و بر یتیمان گریه کن و شهید دست دشمنان در صحرای عراق را فراموش مکن

 

به همسرش امیر المومنین(ع) وصیت کرد که بر سر مزارش بیاید و آنجا قرآن بخواند و فرمود: برای من تابوتی آماده کن که من دیدم فرشتگان آن را توصیف می کردند.

 

درباره اموال و صدقات وصیت کرد که باغها هفت گانه اش عواف و دلال و برقه و حسنی و صافیه و آنچه که برای ام ابراهیم است( پروردگار یک پنجم دنیا و دو ثلث بهشت و چهار نهر بزرگ دنیا و بالاتر از همه ، شفاعت امت پدرش بود که جبرئیل به پیامبر(ص) خبر داد مهریه حضرت زهرا (س) کرده بود) علی بن ابی طالب(ع) صاحب اختیار است ، و اگر از دنیا رفت حسن بن علی و برادرش حسین و فرندان برزگتر یکی پس از دیگری از فرزندان پیامبر(ص) صاحب اختیار آن اموال هستند . به این وصیت خدا شاهد است و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام نیز گواهند و علی بن ابی طالب(ع) آن را نوشته است .

 

 از اموال برای هر یک از زنان پیامبر(ص) و زنان بنی هاشم دوازده اوقیه و برای امامه دختر ابواعاص قدری و برای ام کلثوم که به حد بلوغ رسید از آنچه که در منزل بود وصیت کرد. وقتی وصیتهایش را به  امیر المومنین(ع) نمود اسماء را طلبید و دستور داد : آ« سدر و کافور که جبرئیل از بهشت آورده بیاور و بالای سرش بگذارد.

 

سپس سلمی همسر ابورافع را خواست و به او فرمود: برای غسل من آب بیاور. بعد لباسهای جدیدش را خواست . آنگاه با بهترین وجهی غسل نمود و فرمود: رختخوابش را در وسط حجره پهن کنند و این عمل شاید برای این بود که مادرم راضی نشد امیر المومنین(ع) همسرش آن لباسها و بدن خون آلود را هنگام غسل ببیند. پهلو و سینه و بدن مجروح و خون آلودش را شستشو داد و آن لباسهای خونین را کنار گذاشت و لباسهای جدیدش پوشید.

 

غروب صبحگاهی

 

مادرم فاطمه(س) هنگام مرگش زینب و ام کلثوم را به خانه یکی از هاشمیان فرستاد تا مرگ مادرشان را نبینند .

 

امیر المومنین(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) نیز در این ساعت بیرون از خانه بودند ، فقط اسماء و فضه خادمه حاضر و ملازم حضرت بودند.

 

هنگام لقا الله که رسید حضرت بعد از آنکه غذای کودکانش را آماده کرد، وسط حجره دست را زیر صورت گذاشت و رو به قبله خوابید و حالت احتضار رسید پرده کنار رفت و فاطمه(س) نگاهی کرد و این کلمات را بر زبان جاری کرد:« السلام علی جبرئیل، السلام علی رسول الله، اللهم مع رسولک ، اللهم فی رضوانک و جوارک و دارک دارالسلام»

 

بعد فرمود:آیا آنچه من می بینم شما نیز می بینید؟ گفتند: تو چه می بینی؟

 

فرمود: این موکبهای اهل آسمان است ، و این جبرئیل است و این پیامبر خداست که می فرماید : دخترم بیا ، آنچه در پیش داری برای تو بهتر است .

 

بعد چشمانش را باز کرد و  گفت:« و علیک السلام یا قابض الارواح ، در قبض روح من عجله کن و ناراحتم مکن» بعد گفت:« الیک ربی، لا الی النار» پروردگار من رو به سوی تو ، نه به سوی آتش .

 

سپس فاطمه(س) چشمهای خود را روی هم گذاشت و دستها و پاها را دراز کرد و زندگی او بین مغرب و عشا به پایان رسید و به سوی خدا و پیامبر(ص) رفت.

 

شهادت جانسوز

 

اسماء مشاهده کرد که سیده اش از دنیا رفت. اینجا بود که گریبان چاک زد و خود را روی جنازه انداخت و او را بوسید و گفت: یا فاطمه، وقتی خدمت پدرت پیامبر(ص) رسیدی از طرف اسماء به او سلام برسان.

 

در این حال حسن و حسین (ع) از در وارد شدند و دیدند مادرشان خود را پیچیده و خوابیده است . گفتند: ای اسماء مادرمان در این ساعات نمی خوابید؟

 

اسماء گفت: فرزندان پیامبر ، مادرتان خواب نیست بلکه از دنیا رفته است .

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 125
  • کدهای اختصاصی

    (ÏÑíÇÝÊ ˜Ï ÓÇÚÊ)
    تاریخ روز
    مهدویت امام زمان (عج) آیه قرآن